شاینا شاینا ، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

شاینا احمدلو

روز پدر

بابایی گلم مامانی داره اینا رو از طرف من داره مینویسه   بابایی بدون که بدون تو زندگی برای ما خیلی سخت میشه من همیشه شبا منتظر لحظه ای هستم که تو میای خونه و منو بغل میکنی اون لحظه ای رو که منو میبری پارک و با تمام عشق و وجود دنبال من میکنی که یه وقت چیزیم نشه وقتی منو میبوسی و با تمام لذت میگی دخترم این دختر منه   منم تازگیا فقط شما روبوس میکنم و مامانی یکم حسودی میکنه ولی تا حالا به کسی نگفته بابا جونم امیدوارم که 120 سال سالم وسلامت کنار من و مامان باشی تا بتونیم به خوشبختی زندگی کنیم چون بدون هیچ کدوم از شماها زندگی برای من لذتی نداره   میخوام واسه باباجونی و آقاجونیم هم بنویسم باباجونی خیلی ازت دورم ولی همش ت...
3 خرداد 1392

لباس بابایی

بابایی یه لباس داره که مامان بزرگ داده به ما واسه یادگاری ، چند روز پیش نگاش کردم چون خیلی قشنگه از سلیقه مامان بزرگ خیلی خوشم میادش گفتم تنت کنم ببینم اندازه ات هست و توی هیکل قشنگ شما چه شکلی میشه الهی قربون شما و بابایی بشم که اینقدر لباس قشنگ دست مامان بزرگ گلت درد نکنه که اینقدر خوش سلیقه و باسلیقه است که اینقدر این لباس قشنگ و تا الان به این تمیزی نگه اش داشته فدای تو عزیزم   ...
25 ارديبهشت 1392

13 بدر

دومین سیزده بدری که شاینا کنار ماست یادمه اولین سیزده بدر دخترم 26 روزش بود و هم کنار خاله کتی و خاله ناهید بودیم ولی اون زمان تو کرج بودیم و چقدر خوش گذشت دخترم بیشترش رو خواب بود و اون زمان مامانی کلی پوشنده بودتش تا یه وقت سرما نخورده چقدر زود گذشت ولی خوب گذشت امسال ما قشم بودیم رفتیم پلاژسیمین و چقدر خوش گذشت شما اولش خواب بودی چون یکم سرماخورده بودی و دارو خورده بودی ولی بعدش بیدار شدی همش داشتی خوش میگذروندی گلم دخترم اینجا تازه از خواب بیدار شده بودی بابایی در حال تلاش برای درست کردن ناهار سیزده بدر   اجازه نمیدادی که مامانی باهات عکس بگیره   عکس با بابایی عکس با خاله ها شاینا سوار بر تا...
24 ارديبهشت 1392

کمد

یه روز دیدم صدات در نمیاد و خیلی بی صدا داری رفتار میکنی ولی صداهای وسایل زیاد میاد سریع فهمیدم که در حال انجام یه عملیات سری و بسیار عجیب و غریب بودی بله شاینا خانم در کمال ناباوری مامانی در یک محل بسیار تنگ خودش رو جا کرده رفتی توی کمد لباسای خودش   ...
23 ارديبهشت 1392

عینک

شاینا خانم عاشق عینک مامانه واسه همین اینقدر باهاش بازی کرد که شکستدش واسه همین روز مادر عینک خریدی عروسکم ...
23 ارديبهشت 1392

جشن دندونی

بالاخره ماه صفر تموم شد و ما واسه دندونای قشنگت جشن گرفتیم تو مهمونی به تو خیلی خوش گذشت خیلی دست زدی رقصیدی همش میرقصیدی گلم گل سر سبد مجلس بودی همه دوست داشتن بغلت کنن و بوسه ات کنن الهی فدات بشم که اینقدر مهمون نوازی که دل همه رو بدست آوردی و بغل همه میرفتی تازه با دوستت عسلم خیلی بازی کردی و اون هی با تو بازی میکرد و شما هی بلند بلند میخندیدی که دل همه رو برده بودی با اون قهقه های قشنگت که مثل آواز خوندن بود اتفاق خیلی خوب اون شب این بود که شما دیگه غذا خوردی و اون دوره بد بدغذایی رو پشت سر گذاشتی خدا رو شکر من از تو بیشتر واسه غذاخوردنت ذوق میکنم مادرجوننننننننننننننننن دست مامی جونی و عمه شیما درد نکنه که خیلی زحمت کشیدن بوس ...
23 ارديبهشت 1392

بی بی بازیگوش

دخترم تو عاشق کارتون بی بی بازیگوش هستی موقع ناهار خوردن این کارتون رو پخش میکنه شما هم کلی میخندی و میگی بع بببببببببببببببببببعععععععععععععععع الهی قربون لبات بشم که وقتی میخوای بگی اینقدر کش میادش فدات بشم تازه بعضی وقتا هم کنترل تلویزیون رو میگیری سمت تلویزیون و میگی بع بع یعنی کارتون رو بذار من ببینم عزیزم الانم در حال تماشای کارتون مورد علاقه ات هستی       ...
23 ارديبهشت 1392

عکس

شاینا خانم با لباسای خوشگلش مثل خودش مادر به فدای تو و خوش تیپی ات عزیزم الهی قربونت برم که هیچ کسی مثل تو نیست به خوش تیپی و گلی و نازی تو هیچ کس نیست( مامان شاعر شده ههههههههه ) ...
23 ارديبهشت 1392

عروسک

شاینا خانم تازگیا عاشق عروسکات شدی هی دنبال عروسکات میگردی و بغلشون میکنی و نی نی صداشون میکنی یه بار مامانی عروسکت رو گذاشته بود تو کمدت شما هم دیدیش با گریه نی نی رو صدا کردی و میزدی به شیشه کمدت مامانی هم سریع بهت داد و شما زدی زیر خنده الهی فدای تو بشم که اینقدر بزرگ شدی مامان داره بزرگ شدنت رومیبینه ایشالله که همیشه سلامت باشی و مامانی باشه و بزرگ شدنت وخانم شدنت روببینه گلم ...
23 ارديبهشت 1392

روز مادر

زیباترین واژه در لبان آدمی مادر است زیباترین خطاب مادر جان است مادر واژه است سرشار از امید و عشق واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای دل بر می آید   ولی همه این شیرین ها تو اینکه تو من و مادر صدا کنی صدایی به قشنگی و آوازی به زیبایی شنیدن صدای تو زمانی که منو مامان صدا میکنی نیست دخترم خیلی خوبی و ماهی الان دومین سالی هست که تو روز مادر پیش من هستی و این لطف رو بمن کردی و اسم مادر رو روی من گذاشتی و امسال اولین سالی هست که تو منو مامان صدا میکنی دخترم ازت ممنونم به خاطر اینکه این هدیه بزرگ رو به من دادی در ضمن شما و بابایی به من یه عینک خیلی خشکل دادی مارک بولگاری دست شما درد نکنه عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممممم &nbs...
23 ارديبهشت 1392